زمان‌سنجی در فوتبال و زندگی همه‌‌چیز است. کافی است از مانو منزس نگونبخت بپرسید که شغلش به‌عنوان سرمربی تیم‌ملی برزیل را بعد از عملکرد شرم‌آور در کوپا آمریکای2011 و همچنین شکست ناامیدکننده در فینال فوتبال المپیک لندن حفظ کرد ولی هفته گذشته تنها زمان کوتاهی پس از اینکه سلسائو دو تا از بهترین بازی‌هایش را با هدایت این مربی 50ساله به نمایش گذاشت، برکنار شد.

فوتبال - برزیل - منزس


گذشت زمان نشان خواهد داد که منزس شایسته چنین رفتاری نبوده است. او وارث تیمی با میانگین سنی بالا و نمایش‌های ضعیف بود و ماموریت داشت شادابی را دوباره به تیم ملی برزیل تزریق کند. او موفق شد نسل جدیدی را وارد این تیم کند، به سلطه بازیکنان شاغل در اروپا پایان دهد و پس از سال‌هایی که با فوتبال خشک دونگا سپری شد، طلایی‌پوشان را با فوتبال شناور آشتی دهد.

البته دوران مربیگری منزس در تیم ملی برزیل بدون اشکال نبود. برزیل در کوپا آمریکا نمایشی کسل‌کننده داشت و منزس زمان زیادی را صرف پیدا کردن زوج دفاع میانی‌اش کرد که مناسب فوتبال متکی بر سبک بازی دلخواهش باشد. با وجود این او قطعا بابت برکناری در فاصله 18‌ماه تا جام‌جهانی ناراحت خواهد بود. منزس پروژه‌اش را براساس سیکلی چهارساله طراحی کرده بود که به‌نظر می‌رسد با توجه به ماموریت بزرگی که داشت، منطقی باشد ولی او فرصت شرکت در آزمون نهایی را که می‌توانست قضاوت دقیقی درباره کار او باشد از دست داد.

برکناری او که توسط ژوزه ماریا‌مارین، رئیس کنفدراسیون برزیل طراحی شد یک‌بار دیگر کم‌طاقتی در فوتبال برزیل را نشان می‌دهد. در این شرایط جایگزین او لوئیزفلیپه اسکولاری، دو راه دارد: ادامه راه منزس (که در این صورت چرا منزس اخراج شده؟) یا خراب کردن همه‌‌چیز و شروع دوباره، درست زمانی که همه‌‌چیز داشت شکل می‌گرفت.

در میان سه گزینه داخلی که برای جانشینی منزس مطرح شده بود، به‌نظر می‌رسید اسکولاری جذابیت کمتری از دیگران داشته باشد. هرچند موریسی رامالیو هدایت سلسائو در سال 2010را نپذیرفت ولی به سختی می‌توان از کارنامه او (سه قهرمانی متوالی لیگ برزیل با سائو پائولو، یکی دیگر با فلومیننزه و یک جام لیبرتادورس با سانتوز) چشم‌پوشی کرد. تیته که امسال کورینتیانس را به نخستین قهرمانی‌اش در جام لیبرتادورس رساند هم گزینه بهتری به‌نظر می‌رسید، به‌ویژه اینکه کنفدراسیون فوتبال برزیل اعلام کرده بود که جانشین منزس در شروع سال2013 و پس از جام‌جهانی باشگاه‌ها انتخاب خواهد شد.

نام دیگری هم که روزنامه ورزشی لانسه برای این نیمکت خالی مطرح کرد پپ گواردیولا بود ولی وسوسه دیدن تیکی تاکا با پیراهن برزیل به‌دلیل این دیدگاه که مربی برزیل هرگز نباید یک خارجی باشد، خیلی زود فراموش شد. مارین گفت: «من به مربیان برزیلی اعتقاد دارم. ما پنج قهرمانی‌مان در جام‌جهانی را با مربیان برزیلی به‌دست آورده‌ایم».

منطق احترام به مربیان قهرمان قبلی در نهایت به انتخاب اسکولاری منجر شد. فلیپه البته یکی از مشهورترین آنهاست. او در سال2001 ناگهان به‌عنوان سرمربی برزیل انتخاب شد و این تیم را به پنجمین قهرمانی‌اش در جهان رساند. این موفقیت در آسیا و ناکامی برزیل در جام‌های‌جهانی بعدی، تضمین می‌دهد که اسکولاری طرفداران زیادی داشته باشد. هسته طرفداران اسکولاری در روزهای بعد از برکناری منزس کاملا مشخص بود و روماریو هم در میان آنها دیده می‌شد. با وجود این همیشه حق با افکار‌عمومی نیست. اگر در 10سال گذشته تیم ملی برزیل شرایط سختی داشته، روزهای اسکولاری حتی از آن هم بدتر بوده و ویترین افتخارات او تنها شامل یک عنوان قهرمانی لیگ ازبکستان و یک جام حذفی برزیل می‌شود. دوران مربیگری او در تیم ملی پرتغال به‌نظر می‌رسید پربار باشد ولی در نهایت بدون هیچ موفقیتی به پایان رسید.

مربیگری اسکولاری در چلسی هم هفت‌ماه بیشتر دوام نداشت. بازگشت او به وطن هم کمکی به بهبود وضعیتش نکرد. اگر اسکولاری بابت قهرمانی پالمیراس در جام حذفی برزیل شایسته تقدیر است (و این تبحر او در مسابقات حذفی را یک‌بار دیگر تأیید کرد)، رد پای او در سقوط سبزپوشان به دسته دوم دیده می‌شود. یکی از بزرگ‌ترین هنرهای مربیگری اسکولاری، توانایی او در متحد کردن تیم است. از نظر تاکتیکی اما به‌نظر می‌رسد او بهترین روزهایش را خیلی وقت پیش پشت سر گذاشته است. تصمیم او در استفاده از خط دفاع سه نفره در جام‌جهانی2002 نشان از یک مربی شجاع داشت که می‌تواند تصمیمات غیرمنتظره بگیرد. در عوض پالمیراس اسکولاری فوتبالی تاریخ‌مصرف‌گذشته بازی می‌کرد.

همه اینها اما از دید کنفدراسیون فوتبال برزیل پنهان ماند و تصمیم آنها بیشتر مصلحتی بود. به‌نظر می‌رسد مارین با این کار می‌خواست حلقه کورینتیانسی‌های قدیمی که در تیم ملی هستند را بشکند. سانچز، دوست نزدیک ریکاردو تکسیرا، رئیس پیشین کنفدراسیون (که مارین جانشین او شده) پس از برکناری منزس به این نتیجه رسید که باید از فدراسیون به‌عنوان دبیر برود و به‌دنبال میز جدیدی باشد، چراکه مارین مسئولیت‌های او را محدود کرد. در این شرایط، انتخاب اسکولاری و کارلوس آلبرتو پریرا، دیگر مربی قهرمان جهان به‌عنوان مدیر فنی را باید پوپولیسم محض نامید. البته گاهی تصمیمات بد هم می‌تواند منجر به نتایج خوب شود. با وجود این اسکولاری در شرایط فعلی انتخاب اشتباهی به‌نظر می‌رسد. منزس برای برزیل سرمربی متفکری بود که مثل تیمش در مسیر پیشرفت حرکت می‌کرد؛ مردی که با وجود نوسان‌های گاه و بیگاهش، تغییر نسلی را که برای تیم ملی برزیل واجب بود به‌خوبی به نتیجه رساند. اسکولاری شاید محبوب‌ترین گزینه باشد ولی انتخاب او بازگشت به عقب است.

گاردین

کد خبر 193396

پر بیننده‌ترین اخبار فوتبال ايران

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز